- زبان آوری
- نیکو بیانی خوش صحبتی، شاعری سخنوری
معنی زبان آوری - جستجوی لغت در جدول جو
- زبان آوری
- خوش صحبتی، شیرین سخن بودن، نیکوبیانی، گستاخی، زبان درازی، سخنوری،
برای مثال هنر بیار و زبان آوری مکن سعدی / چه حاجت است که گوید شکر که شیرینم (سعدی۲ - ۵۱۵)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Harmfulness
вредность
Schädlichkeit
шкодливість
szkodliwość
prejudicialidade
dannosità
dommage
schadelijkheid
हानिप्रदता
zararlılık
madhara
อันตราย
ক্ষতিকর
نقصان دہی
نطاق و خوب حرف زننده
زبانور، خوش بیان، خوش صحبت، کسی که خوب سخن می گوید، آنکه با گستاخی سخن می گوید، شاعر
تحقیق و بازپرسی از افراد دستگیر شده دربارۀ تعداد و ساز و برگ و نقشه های جنگی دشمن
شغال شکال
باروری میوه داری مثمری
چیزی که سبب زیان و خسارت و آسیب شود، آنچه ضرر برساند، زیان آورنده
Pernicious, Detrimentally, Harmful, Noxious, Prejudicial